من كه تنهاي تنها هستم
اگه يك زندگي با عشق آغازمي شود چرا باخيانت پايان مي پذيرد چرا رنگها زير نگا ههاي ميرند چرا افتاب پيش ازطلوع به
مي نشيند خاطراتم را روي شنهاي ساحل نوشتم امواج آن را برداشت وبرد وپس از لحظه اي طوفان شد ودريا گفت .چرا
غمگين بود نامه اي كه خواندم منم اسير سرنوشت آن دل حسرت كيش ان طلوع بي غروب آن درياي بي ساحل
آري من من كه تنهاي تنها هستم .
نظرات شما عزیزان:
یک شروع دوبـــــاره نیست.......
امتداد پایان اســــــت......
برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد
یک شروع دوبـــــاره نیست.......
امتداد پایان اســــــت......
برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد